پرستوهای عاشق

در جست و جوی قلبِ زیبا باش، نه صورتِ زیبا، زیرا هر آنچه زیباست همیشه خوب نمی ماند، اما آنچه خوب است همیشه زیباست

دوستان گرامی پیامک های خودتونو به شماره زیر ارسال کنید تا با اسم خودتون ثبت بشه

0933062624

نوشته شده در پنج شنبه 25 خرداد 1398برچسب:پیامک,,ساعت 20:26 توسط سپیده| |

دلمان می خواهد با نسیم سحری

شاخه ای از گل یاس

بوته ای از گل مریم

بغلی از گل از گل سرخ

همه را دسته کنیم

برگیریم و بسازیم سبدی از پر طاووس سپید

تا دهیم مژده بر آنان که در این بزم به ما پیوندند

 

نوشته شده در 1 فروردين 1398برچسب:تکناز,ساعت 1:0 توسط سپیده| |

ه شیطان گفتم: لعنت بر تو باد

 

لبخند زد...

 

پرسیدم: چرا میخندی؟

 

پاسخ داد: از حماقت تو خنده ام میگیرد!

 

پرسیدم: مگر چه کرده ام؟

 

گفت: مرا لعنت میکنی در حالی که هیچ بدی به تو نکرده ام!

 

با تعجب پرسیدم: پس چرا زمین میخورم؟

 

جواب داد: نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای...

 

نفس تو هنوز وحشی است..

 

تو را زمین میزند.

 

پرسیدم: پس تو چه کاره ای؟

 

گفت:

 

هروقت سواری آموختی برای رم دادن اسب تو خواهم آمد...

فعلا برو سواری بیاموز!!!

نوشته شده در چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:1ناز,taknaz,1naz,یادداشت,,ساعت 23:49 توسط سپیده| |

 

می زنم کبریت بر تنهایی ام
تا بسوزد ریشۀ بی تابی ام

می روم تا هر چه غم پارو کنم
خانه ام را باز هم جارو کنم 

می روم تا موی خود شانه کنم
خنده را مهمان این خانه کنم

می روم تا پرده ها را وا کنم
دوست دارم؛ دوست دارم عشق را معنا کنم

 

شادی ام را رنگ آبی می زنم
بوسه بر طعم گلابی می زنم


می دوم خندان به سوی آینه
باز می خندم؛ به روی آینه 

می زنم یک شاخه گل بر موی خود
می نشینم باز بر زانوی خود

می نشانم روی دستم یک کتاب
تا بخوانم باز هم یک شعر ناب 

آری!آری!

این منم این شاد و مست
دوست دارم عاشقی را هرچه هست . . .

نوشته شده در چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:1ناز,taknaz,1naz,یادداشت,,ساعت 23:47 توسط سپیده| |

بهترین لحظات زندگی از نگاه چارلی جاپلین


To fall in love
عاشق شدن 


To laugh until it hurts your stomach

آنقدر بخندی که دلت درد بگیره



To find mails by the thousands when you return from a
vacation
بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی
هزار تا نامه داری

 

To go for a vacation to some pretty place
برای مسافرت به یک جای خوشگل بری


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:1ناز,taknaz,1naz,یادداشت,,ساعت 23:45 توسط سپیده| |

 

غربت من هر چي که هست از با تو بودن بهتره

 


آخر خط زندگي اين نفساي آخره

 


وقتي دارم با هر نفس از اين زمونه سير مي شم

 


وقتي با يه زخم زبون از اين و اون دلگير ميشم

 


اين آخر راهه ديگه بايد که تنها بميرم

 


تنها تو اوج بي کسي تو غربت آروم بگيرم

 

 
بايد برم بايد برم بايد که بي تو بپرم

 


آخ که چه سنگين مي زنه اين نفساي آخرم

 


سکوت من نشونه ي رضايتم نيست ميدوني

 


گلايه هامو ميتوني از توي چشمام بخوني

 

بگو آخه جرمم چيه که بايد اينجور بسوزم

 

 
هيچي نگم داد نزنم لبامو روهم بدوزم

 


در به در غزل فروش منم که گيتار ميزنم

 

با هرنگاه به عکست انگار من خودمو دار مي زنم

 


نفرين به عشق به عاشقي نفرين به بخت و سر نوشت

 


به اون نگاه که عشقتو تو سرنوشت من نوشت

 


نفرين به من نفرين به تو نفرين به عشق من و تو

 

به ساده بودن من و به اون دل سياه تو

 


نفرين به عشق به عاشقي نفرين به بخت و سر نوشت

 


به اون نگاه که عشقتو تو سرنوشت من نوشت

 


نفرين به من نفرين به تو نفرين به عشق من و تو


به ساده بودن من و به اون دل سياه تو

نوشته شده در چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:1ناز,taknaz,1naz,یادداشت,ساعت 23:44 توسط سپیده| |

 

چه صدائيست که پيچيده در اين جنگل مرگ ؟

 


چه کسي تيشه بر اين شاخه ي افتاده زمين مي کوبد؟

 


اين تبر مال تو نيست؟

 


دستها آن تو نيست ؟

 

تو چه محکم و چه کاري و چه با عشق و علاقه !

 

به من شاخه ي افتاده ي خشکيده تبر مي کوبي!

 


آي آرام بزن مي شکند عمق سکوت !

 

واي آرام بزن تا نکنم آه تو را

 

جمع کن هر چه شکستي دل من !

 


هيزم خوبي شد

 


آتشي بردل من زن که ببيني عشق هم مي سوزد !


خوب هم مي سوزد
. . .

نوشته شده در چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:1ناز,یادداشت,1naz,taknaz,,ساعت 23:41 توسط سپیده| |

 

کاش می شد هیچ کس تنها نبود

 

کاش می شد دیدنت رویا نبود

 

گفته بودی با تو می مانم ولی

 

رفتی و گفتی که اینجا جا نبود

 

سالیان سال تنها مانده ام

 

شاید این رفتن سزای من نبود

 

من دعا کردم برای بازگشت

 

دست های تو ولی بالا نبود

 

باز هم گفتی که فردا می رسی

کاش روز دیدنت فردا نبود

نوشته شده در چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:1ناز,taknaz,1naz,یادداشت,ساعت 23:34 توسط سپیده| |

یادتونه بچه بودیم می گفتین

ایشاا...عروسیتون

حالا وقتشه تشریف بیارید!
 
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
 
دلمان می خواهد با نسیم سحری
 
شاخه ای از گل یاس
 
بوته ای از گل مریم
 
بغلی از گل از گل سرخ
 
همه را دسته کنیم
 
برگیریم و بسازیم سبدی از پر طاووس سپید
 
تا دهیم مژده بر آنان که در این بزم به ما پیوندند
 
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
 


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:متن عروسی,تکناز,,ساعت 18:51 توسط سپیده| |


Power By: LoxBlog.Com